تابستان98 دریاچه ارومیه
حالا یکم شارژ شیم😋 مشخصه خسته شدم ؟؟😇 ...
نویسنده :
مامان پریا
15:16
تابستان98 سد حسنلو
تابستونه و آب بازیاش😋 اینم یه ژست خفن از من تقدیم به مامانِ عکاسم😅 یه غروب شاعرانه،،،با یه عکس قشنگ😉😀 ...
نویسنده :
مامان پریا
15:12
مسافرت😎
آنیتای عصبانی و برج میلاد😂 از قیافم معلومه یکم غر میزنم ولی خوش میگذره با مامانی و بابایی😉 اینم عکس یادگاری از سه تاییمون،برج میلاد ...
نویسنده :
مامان پریا
15:08
پایان3 سالگی🤗
بهار98
یادگاری از روزهای همیشه شیرینمون😊 ...
نویسنده :
مامان پریا
14:29
فرهنگ لغات آنیتا😉
با اینکه مثل راه رفتنم تصمیم گرفتم دیر هم حرف بزنم،ولی بازم واسه خودم یه کلمات و الفاظی رو دارم که ازشون استفاده میکنم😅 مامانی هم تصمیم گرفته که همشونو ثبت کنه که اگه یوقت فراموش کرد اینجا یادگاری بمونه و بعدا که بزرگ شدم نگاشون کنم😉 کلمه ای که 8/9ماهگی میگم(جی جی)به معنیه شیشه شیرم هستش😁خیلی ام دوسش دارم و بهش وابسته ام😌 مامانی بابا عمو داداچ⬅داداش دایی ایضا⬅رضا آها⬅رها عمه ننه اَمیس⬅امیرحسین😮 ممد اَجه⬅خدیجه(عمه جونش هستن) اَنی⬅فردین آیا⬅پریا(مامان) سابَش⬅سیاوش حاجی⬅شادی(نمیدونم چه ربطی داره😁) آب نم نم(منظور انواع خوراکی مضر) نون سیب ابس⬅اسب خِیس⬅خرس شیر طوطی شی⬅پیشی هاپو میمون جوجه خر چشم اِنِنا⬅النا عَیوس⬅...
نویسنده :
مامان پریا
15:31